تفکر سیستمی چگونه باعث رشد کسب‌وکارها می‌شود؟
تفکر سیستمی توانایی درک چگونگی کار اجزاء با هم برای ایجاد یک کل است. در تجارت و کسب‌وکار، این امر می‌تواند به ما در درک ارتباط متقابل بین افراد، فرآیندها، محصولات و خدمات کمک کند. این نوع تفکر به ما کمک می‌کند تا نیازهای مشتریان خود را بهتر درک کنیم و خدمات به مشتری خود را بهبود ببخشیم. تفکر سیستمی همچنین در درک مسائل اجتماعی پیچیده‌ای که بر کسب‌وکارها تأثیر می‌گذارد، مانند پایداری، تنوع و شمول مفید است.
تفکر سیستمی به ما کمک می‌کند تا درک کنیم که چگونه چیزها با هم کار می‌کنند. وقتی از منظر سیستمی به تجارت خود نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که همه‌چیز به هم مرتبط و وابسته است. اگر نحوه تعامل آن‌ها با یکدیگر را در نظر بگیریم، می‌توانیم آینده کسب‌وکارمان را بهتر پیش‌بینی کنیم. این نوع تفکر به ما این امکان را می‌دهد که راه‌حل‌ها را به طور مؤثرتری طراحی کنیم و بر اساس واقعیت‌ها به جای احساسات تصمیم‌گیری کنیم.
تفکر سیستمی و کسب‌وکار
به گفته میثم شکری ساز، تفکر سیستمی به صاحبان کسب‌وکار کمک می‌کند تا الگوهای موجود در محیط کسب‌وکار خود را بهتر و سریع‌تر شناسایی کنند. اگر اطلاع داریم چه چیزی قبلاً در موفقیت کسب‌وکار ما مؤثر و مفید بوده است، می‌توانیم از این تجربه و دانش برای حل مشکلات در زمان حال استفاده کنیم.
تفکر سیستمی به ما کمک می‌کند تا در مورد کسب‌وکار خود تصمیمات آگاهانه بگیریم. با نگاه کردن به کسب‌وکار خود از دریچه این نوع تفکر، می‌توانیم ببینیم که چگونه تغییرات در هر یک از بخش‌ها بر دیگران تأثیر می‌گذارد. این موضوع به ما کمک می‌کند تا تصمیمات آگاهانه‌ای در مورد نحوه بهتر مدیریت کسب‌وکار خود بگیریم. این نوع تفکر ما را انعطاف‌پذیرتر می‌کند. ازآنجایی‌که ما درک بیشتری از سیستم کاری اطراف خود داریم، بهتر می‌توانیم خود را برای رویدادهای غیرمنتظره آماده کنیم و همچنین توانایی ما برای انطباق با شرایط در حال تغییر بسیار آسان‌تر می‌شود.
این شیوه فکری به ما کمک می‌کند تیم‌های قوی‌تری بسازیم. وقتی به طور کلی در مورد تصویر بزرگ‌تر فکر می‌کنیم، می‌توانیم به طور مؤثرتری با همکاران خود همکاری کنیم. با انجام این کار، ما روابط را تقویت می‌کنیم و احترام متقابل را در بین اعضای تیم ترویج می‌کنیم. این سیستم فکری به ما کمک می‌کند تا از فرسودگی شغلی جلوگیری کنیم. وقتی زمانی را صرف فکر کردن درباره گذشته می‌کنیم و کسب‌وکار خود را به طور کامل بررسی می‌کنیم، نه تنها به خود بلکه به اطرافیان خود نیز کمک می‌کنیم. وقتی از تأثیر اعمالمان بر دیگران آگاه هستیم، کمتر به خودمان فشار وارد می‌کنیم یا اجازه می‌دهیم استرس بهترین بودن در کارمان را از ما بگیرد.
سایر مزیت‌های تفکر سیستمی
بنا بر گفته میثم شکری ساز، تفکر سیستمی ما را در ایجاد محصولات و خدمات بهتر یاری می‌کند. با درک اینکه چگونه بخش‌های مختلف سیستم با هم کار می‌کنند، می‌توانیم محصولات و خدمات خود را بدون تغییر در عملکرد اصلی آن‌ها بهبود دهیم.
به عنوان انسان، ما تمایل داریم بر اساس اعمال فردی فکر کنیم؛ اما وقتی تفکر سیستمی را به کار می‌گیریم، متوجه می‌شویم که هیچ اقدامی به تنهایی کافی نیست. ما باید در نظر بگیریم که هر بخش چگونه با سایر بخش‌های سیستم کار می‌کند و اگر یک چیز را تغییر دهیم چه اتفاقی می‌افتد.
با استفاده از این سیستم فکری، ما می‌دانیم که حتی اگر چیزی در حال حاضر مشکل به نظر برسد، ممکن است همیشه این‌طور نباشد؛ و ما می‌توانیم مطابق با آن سازگار شویم. تفکر سیستمی ما را شادتر می‌کند. وقتی قدردانی بیشتری از به هم‌پیوستگی همه‌چیز اطرافمان داشته باشیم، کمتر احساس استرس و آرامش بیشتری می‌کنیم.
این نوع تفکر می‌تواند باعث شود تا شما بفهمید کسب‌وکارتان چگونه کار می‌کند، در داخل محیط کاری چه می‌گذرد و چگونه می‌توانید آن را بهبود بخشید. می‌توانید از تفکر سیستمی برای ایجاد روابط بهتر بین افراد، تیم‌ها، بخش‌ها و فرآیندها استفاده کنید. این امر به شما کمک می‌کند تا برای دستیابی به اهداف مشترک با هم کار کنید و درعین‌حال تعارض را کاهش دهید و همکاری بین خود را بهبود ببخشید.
برای آشنایی با یک کارآفرین موفق و جوان ایرانی روی لینک زیر کلیک کنید:
مدل فکری تفکر سیستمی می‌تواند باعث شود که مدیران تجاری در مورد کسب‌وکار خود تصمیماتی بگیرند که بر اساس شواهد باشد نه شهود. این نوع تفکر و سیستم می‌تواند به مدیران کسب‌وکار کمک کند تا بخش‌هایی از کسب‌وکار خود را که باید توجه خود را برای دستیابی به بهترین نتایج بر روی آن متمرکز کنند، شناسایی کنند.
به گفته میثم شکری ساز، تفکر سیستمی می‌تواند به کسب‌وکارها کمک کند تا از پیچیدگی منطقی بیرون بیایند و کارها را ساده کنند. این سیستم می‌تواند به حل مشکلات و یافتن راه حل برای مسائل پیچیده کمک کند.
این سیستم فکری می‌تواند به کسب‌وکارها کمک کند تا کارآمدتر شوند. برای انجام این کار، آن‌ها باید درک خوبی از آنچه در سیستم می‌گذرد داشته باشند. همچنین این نوع سیستم می‌تواند به شرکت‌ها در پیش بینی نتایج آینده کمک کند. با نگاه کردن به کل تصویر، می‌توانیم روندها و الگوها را بسیار دقیق‌تر از زمانی که فقط به بخش‌های جداگانه نگاه کنیم، پیش‌بینی کنیم.
تفکر سیستمی می‌تواند به سازمان‌های تجاری کمک کند تا از اشتباهات گذشته درس بگیرند. اگر به تصویر بزرگ‌تر نگاه کنیم، می‌توانیم مضامین و الگوهای رایجی را شناسایی کنیم که می‌توانند به ما در جلوگیری از تکرار آن‌ها در آینده کمک کنند. این نوع تفکر می‌تواند به مدیران کسب‌وکار کمک کند تا کارکنان را برای دستیابی به چیزهای بزرگ تشویق کنند. وقتی درک کنیم که چگونه همه‌چیز با هم هماهنگ می‌شود، می‌توانیم چشم‌اندازی ایجاد کنیم که الهام‌بخش همه افراد شاغل در مجموعه کاری باشد.
سخن پایانی
امروزه تأثیر به کار بردن تفکر سیستمی در موفقیت کسب‌وکارهای مختلف به وضوح قابل‌رؤیت است و اگر شما هم قصد پیشرفت در کار خود را دارید بهتر است استفاده از این سیستم فکری و مدیریتی را خیلی سریع‌تر شروع کنید.
سؤالات متداول
در رابطه با تفکر سیستمی و نقش آن در کسب‌وکارها سؤالات پر تکراری وجود دارد که در ادامه چند مورد از آن‌ها را بررسی می‌کنیم.
چرا باید در کسب‌وکار شخصی خود از تفکر سیستمی استفاده کنم؟
وقتی به زندگی خود فکر می‌کنید، متوجه چه چیزی می‌شوید؟ آیا الگوهایی دارید که بارها و بارها تکرار شوند؟ اگر چنین است، پس ممکن است از تفکر سیستمی به طور ناخودآگاه استفاده کنید. اگر این روش را در کسب‌وکار شخصی خود هم به کار ببرید، می‌توانید شروع ایجاد تغییرات در کار خود کنید که در نهایت می‌تواند به موفقیت کسب‌وکار شما ختم شود.
تفکر سیستمی چگونه کار می‌کند؟
ایده اصلی پشت این نوع تفکر این است که همه‌چیز از جمله یک کسب‌وکار دارای بخش‌های مختلفی است. این بخش‌ها با یکدیگر تعامل دارند و یک سیستم را تشکیل می‌دهند. یک سیستم مانند ماشینی است که برای انجام یک عملکرد با هم کار می‌کند. برای اینکه بفهمید یک سیستم چگونه کار می‌کند، باید به بخش‌های آن و تعاملات آن‌ها با هم توجه کنید. سپس می‌توانید راه‌هایی برای بهبود سیستم یا تغییر نحوه عملکرد آن پیدا کنید.
چگونه می‌توانم استفاده از تفکر سیستمی را شروع کنم؟
اولین قدم این است که از کاری که در حال حاضر انجام می‌دهید آگاه شوید. سپس از خود سوالاتی مانند «من چه کار می‌کنم؟» بپرسید؛ و «چرا این کار را انجام می‌دهم؟» هنگامی که این دو سؤال را شناسایی کردید، می‌توانید شروع به فکر کردن در مورد سیستم اطراف خود کنید.